فقدان نظریه علمی و مبانی نظری بدون عاریه ای، سبب از هم گسیختگی مطالعات راهبردی در حوزه روابط عمومی است
- شناسه خبر: 3921
- تاریخ و زمان ارسال: 10 فروردین 1404 ساعت 18:46
- بازدید : 20
- نویسنده: گلبرگ تبریز

گلبرگ تبریز. هر علمی بدون نظریه بی معناست. بدون نظریه غیرممکن است که بتوان دلایل و مفاهیم مثبت و منفی موضوعی را از یکدیگر متمایزساخت؛ چرا که بدون نظریه، پژوهش های تجربی صرفاً بازی با داده ها و اطلاعات است (وان د وان،1989). وهر اقدامی بدون مبانی نظری مناسب، می تواند بسرعت دچار رکود شود و خطرآفرین باشد (شوبیک،1987 )به نقل از( علی احمدی و نهایی،1386)
نظریه با علم پیوندی ناگسستنی داردو مجموعه ای از گزاره های معرفتی جهت دهنده به دانش یا کنش است . وسنگ بنای نظریه ، وجود پژوهش هایی در حوزه مورد نظـر اسـت “هابرماس در کتاب «دانش و تعلقات بشری» که در 1968نگاشته است، معتقد بود علوم ودانش ها، محصول تعلقات بشری هستند و تعلقات بشری بر هر چیزی قرار گیرد، علم و دانش نیز همان مسیر را طی خواهد کرد و نشو و نما خواهد داشت ( هابرماس، 1987).از این رو،شناسایی آن بخش از تعلقات بشری که به شکل گیری دانش روابط عمومی منجر شده، می تواند ما را به اصول رفتاری و تکنیکی در روابط عمومی رهنمون سازد. “روابط عمومی میدان پژوهشی نوپایی است، اگرچه بسته به اینکه در تعیین خاستگاه های این حوزه تا چه حد سختگیری کنیم” (گرونیگ و هانت، 1984). این دانش حداقل صدها و شاید هزاران سال مرسوم بوده است.در این عرصه می توان به نظریه های زیادی اندیشید.باید بتوانیم نظریه های بدیل را در برابر هم نهاده ومقایسه کنیم. مرزهای خود را کشف و تحلیل هایی را گسترش دهیم که امکان بهره گیری و سهیم شدن در حوزه تلاش های ارتباطی مورد مطالعه در حوزه رسانه و ارتباطات را فراهم کند ونیازمند متخصصانی است که با عینک ارتباطات به جهان پیرامون نگریسته و آثار اندیشمندان عرصه های مختلف علمی را رصد کرده تا بتواند جایگاه مشخص و معینی را در کنار سایر علوم برای آن تبیین نمایند
نخستینبار،فیثاغورثنظریهرابهمعنیژرفاندیشیوتفکرعمیق به کار بردبنابراین، مفهومنظریه ً ماهیتاباتفکرواندیشههمراهبودهاستوتنزلیاتقلیلبیشازحدآنبهچنددستورالعملساده،معنیوماهیتنظریهرامسخوآنرابهروشتبدیلمیکند(نشاط، 1388).
در علوم انسانی کارکرد یک نظریه هم بیان این مطلب است که چرا یک رویداد و پدیده با رویداد وپدیده دیگر مرتبط است یا علل یک رویداد چه هستند و هم اینکه، انسان در این میان چه نقشی دارد و چه باید بکند و چه رسالتی دارد ،براین اساس مفهوم سازی و نظریه پردازی در علوم انسانی گامی اساسی درروند استدلالی کردن از یک سو و ساختن انسان از سوی دیگر است ،و در آن مفاهیم و استدلال هاابزار اندیشیدن، نقد کردن، بحث کردن، ، توضیح دادن و تحلیل کردن و بیان بایدها و هست ها به شمار می روند .نتیجه در عرصۀ دانش انسانی، برای محسوس کردن جهان، ماباید از جهتی معنا رابه آن تحمیل کنیم و این کار را از راه ساختن مفاهیم و نظریه پردازی انجام می دهیم(هی وود،1382). و (لاودان،1977) کار نظریه را رفع ابهام، تبدیل بی قاعدگی به نظم و نشان دادن این نکته است که آنچه روی میدهد امری محسوس و قابل پیش بینی است می داند«
ریشه واژۀ «نظریه» را در ادبیات یونانی و درواژۀ « »Theoriaجستجو می کنند (رفیع پور، ،1393).از واژه یونانی Theorilگرفته شده که »نگه انـداختن بـه« معنـی می دهد(شومیکر و همکاران، 1390). اصطلاح «نظریه» در زبان های عربی و فارسی، از فعل “نظر کردن”مشتق شده که به معنی نگاه همه جانبه و همراه با تامل است( جمشیدی، 1385). در زبان های لاتین نیز واژه «تئوری» که معادل نظریه است از فعل «تئورین» یونانی اخذ شده که به معنی نظر کردن، توجه کردن و تعمق است (اسپریگنز،1370 )
تقریباً به تعداد افرادی که در باب نظریه سخن گفتهاند، از نظریه تعریف وجود دارد. برای مثال ری نولدز (1971) “نظریه را «مجموعهای از قوانین، تعاریف، اگزیومها، قضایا، و توصیفها از فرآیندهای علّی میداند”. دوبین (1987) نظریه را «مجموعهای از روابط علّی بین پدیدهها میداند». جویا و پیتر(1990: 587) نظریه را «توصیف، تبیین و بازنمایی یک پدیده مشاهده شده یا تجربه شده» میدانند،بهزعمداناییفرد(،1389)نظریه،رفتارپدیده های هایعینیوذهنیراموشکافی ،فهم، توصیف
،تبیین،وکنترلمیکند این وجوه گستره بیشتری را در بر می گیرد و از موشکافی هرپدیده تا درک،
،توصیفچرایی،تبیین،و کنترلآنراشاملمیشود.
و(کرلینجر،1986) نظریه مجموعه ای از اجزا و مفاهیم به هم مرتبط است که به گونه ای نظام مند ویژگی های هرپدیده را معین می کند. و ( وان د نوِ، 1989).نظریه را، تبیینی روشن و تصویری کاملاً دقیق و محدود برای پیش بینی مشخص در خصوص موضوع مورد مطالعه می داندومینتزبرگ (2005) مدعی است من به تعریف نظریه نمیاندیشم ولی مدام آن را میسازم. از نگاه من نظریه یک طیف است که میتواند توصیفها، تبیینها و تحلیلهای مختلف با درجات مختلف را در خود جای دهد.
در این مورد گراف نظر ژرف اندیشانه ای را مطرح کرده است او می گوید ما درباره مفروضات و اعمال خودفکر نمی کنیم ، مگر آن که چیزی ما را مجبور به این کار کند و آنچه ما را وادار می کند منازعه است ، چالش در برابر چیزهای که پیش از آن، چنان آشکار و مشخص به نظر می رسیدند که لزومی نداشت نسبت به آنهاتوجه داشته باشیم. نظریه در علوم انسانی به نوعی خود آگاهی اشاره دارد و زمانی به دست می آید که اعضای یک اجتماع در مورد مفروضات متعارف خود، مفروضاتی که قبلاً آشکار به نظر می رسیدند، دچاراختلاف شوند(گراف،1992).
بنابر این، نظریه ارائه تصویری نمادین و شفاف ، همۀ جانبه از یک یا چند مسئله مرتبط با یکدیگر است که هدف خاصی را تعقیب می کند نظریه عبارت است از تصویری کلی، نمادین و همه جانبه و هدفدار از یک یا چند موضوع که دارای انسجام منطقی می باشند و می تواند مبنا و روش علمی، فلسفی، وحیانی و حتی اسطوره ای داشته باشد (جمشیدی،1385 ) .
ودر حوزه روابط عمومی بسیاری از تعاریف موجود درباره روابط عمومی، نشأت گرفته از اندیشه نظریه نظام هاست . نظریه نظام ها به نحوه اندیشیدن ما درباره روابط کمک می کند ،در تعریفی که “هارلو”از روابط عمومی ارائه می دهد، استناد به نظریه نظام ها را می توان مشاهده کرد:”روابط عمومی، یکی از وظایف مشخص مدیریت است ” همچنین تعریف « لانگ و هارلتون »نیز تعریفی است که کاملاً از نظریه نظام ها تأثیر پذیرفته است”روابط عمومی، کارکرد ارتباطی مدیریت است که از طریق آن، سازمان ها با محیط سازگار می شوند. “گرونیگ و هانت” دو تن از اندیشمندان علوم ارتباطات، نظریه ای را تحت عنوان ” نظریه موقعیتی” بیان می کنند که از آن می توان برای توضیح این که چگونه و چه زمانی می باید انتظار ورود مخاطبان و مشتریان را به محیط داشت، بهره جست. اساس این نظریه، در واقع آن است که موقعیت ها، روابط را می سازند.دست اندرکاران روابط عمومی براساس نظریه های شناختی و رفتاری ، اندیشیدن دربارۀ تأثیرات پیام را سودمند می دانند. وبر اساس نظریۀ مبادلۀ اجتماعی بسیاری از سطوح روابط، همانند میان فردی، گروهی و سازمانی مورد مطالعه قرار می دهند، چگونگی پذیرش و طرد اطلاعات رااز طریق نظریه اشاعه و نظریۀ یادگیری اجتماعی درارتباطات میان فردی و رسانه های جمعی را مد نظر دارند بنابراین برای دست اندرکاران روابط عمومی، آگاهی از چنین نظریه هایی نیز بسیار ضروری است. وبـدون وجـود مجموعـه ای از مطالعـات پژوهـشی جـدی در این حـوزه امکـان نظریه پردازی قوی در آن وجود ندارد،
در حالی که سیر تطور و تحول روابط عمومی نشان می دهد روابط عمومی به دلایل مختلف هرگز مسیر علمی تبدیل مسئله به فرضیه و سنجش را آنگونه که سایر علوم اجتماعی طی نموده اند، پشت سر نگذارده است. بسیاری از فرضیه های دانش روابط عمومی تنها در عمل با اثبات کاربرد خود در مقطعی خاص خود را به عنوان یک اصل در دانش روابط عمومی جای داده اند. بخش عمده ای از آنچه که امروزه به عنوان فرضیه ها، اصول و الگوهای دانش روابط عمومی مطرح است، پیش از آنکه مراحل تحقیق علمی را طی کرده باشد در عمل کاربرد خود را به اثبات رسانده است. و لذا در سیر عملکردی این دانش در عرصه سازمانی فراز و نشیب های بی شماری را شاهد هستیم »(زمانی، 1395). وبه نوعی روابط عمومی، در مقام رشته پژوهشی، از هم گسیخته و فاقد یگانگی است و تحقیقات علمی جدی ودر خور علمی شایسته ای در حوزه روابط عمومی صورت نمی گیرد و آنچـه دنبال می شود، بیشتر جنبه بازتولید دانش موجود است
ناصر اسگندریان
کارشناس مسئول روابط عمومی راه آهن آذربایجان