وفاق ملی و انسجام اجتماعی برآیند کار روابط عمومی است
- شناسه خبر: 2612
- تاریخ و زمان ارسال: 8 دی 1403 ساعت 13:33
- بازدید : 25
- نویسنده: گلبرگ تبریز

امروزه پیشرفت ها و پیچیدگی های متنوع و متعدد در عرصه اطلاعات و ارتباطات چنان پرشتاب و عمیق بوده که می تواند زمینه هرگونه تغییر و تحول را درزمینه های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی برای سازمان ها رقم بزند. بدون شک ارتباطات و چگونگی جهت گیری آن باعث ایجاد انسجام و پیوند میان اجزای مختلف سازمان شده، به نحوی که توانمندسازی، پیشبرد اهداف و مأموریت های آن را محقق خواهد ساخت (باربور و دیگران،2018).
زمان نایاب و ضرب آهنگ زندگی در قرن بیست و یکم سریع تر از هر زمان دیگری شده است.و امروزه در عصری به سر میبریم که اصطلاحاً به انقلاب ارتباطات معرفی شده است. انقلاب ارتباطات به هر معنایی که باشد از آن استنباط میشود که درصدد تغییر فاصلههاست. فاصلههایی که براساس دیدگاههای خوشبینانه کم میشوند و براساس دیدگاههای بدبینانه زیاد..عدهای معتقد به این هستند که ما در جهانی هستیم که با شکافهای جدید اطلاعاتی ارتباطی مواجه خواهیم شد و کسانی در سیاهچالههای اطلاعاتی زندگی خواهند کرد. یعنی درست آن شکافهای فقر و غنایی که در گذشته وجود داشت با معیار ارتباطات ایجاد میشود و بعضیها معتقد بر ایناند که این فاصلهها باید کم شوند. تصور ما از آینده خام و محدود است. دولتها و شهروندان باید خود را برای مواجهه با عصر جدید در تاریخ بشریت آماده کنند.برای بستر سازی به این هدف مهم
وفاق و انسجام یکی از مهمترین دغدغه های سازمان های مختلف است که البته با تحولات شتابان محیط پیرامون، اعم از منطقه ای و بین المللی نظیر تحول در ساختار قدرت، گسترش تعاملات، ظهور و گسترش بازیگران اجتماعی جدید و نیز تحول درنظام های مفهومی جوامع، بیش از گذشته در کانون توجه و اهتمام قرارگرفته است (علی حسینی، 2005)
انسان موجودی اجتماعی است و در جامعه زندگی می کند و در برابرخواست ها و سلیقه هاوتفکرات گوناگون قرار می گیرد که گاه ممکن است با دیگران هم خوانی نداشته باشد و به عبارتی دیگر جامعه را می توان شبکه ی سازمان یافته ای از گروه های در حال همکاری و تعاون دانست که به شیوه ای منظم و منطبق برمجموعه قوانین و ارزش ها در حال انجام کارویژه ای خود هستند و متمایل به تعامل و توازن که در آن همه عناصر گرایش های معقولانه به سازگاری و وفاق دارند . بنابر این عنصر اصلی و اساسی برای تعادل در جامعه، مفهوم وفاق و انسجام اجتماعی است.( خلیلی، 1378).
دانشمندان علوم اجتماعی از دیرباز دریافته بودند که مهـمتـرین عامـل بقـای یـک ملـت، اتّحاد و انسجام ملی آنهاست. ابن خلدون این عامل حیاتی برای بقای جوامع را عـصبیت نامید و دلیل اصلی ظهور و سقوط ملت ها و تمدن ها را قوت و ضـعف آن دانـست؛ مطـابق نظـر جامعـه شناسـان، حتّـی در ملت هـایی کـه یـک دشـمن قدرتمنـد خـارجی موجودیت آنها را تهدید نمی کند، اتّحاد و انسجام ملی مهمترین شرط بقا و تداوم حیـات است و بدون آن، تجزیه و اضمحلال و فروپاشی در انتظـار آنهاسـت) عبـدی، 1385 .(
وفاق اجتماعی، راه های نیل به آن، موانع تحقـق و پیامـدهای آن پیوسـته ذهـن و فکـر اربابان معرفت و اندیشه های اجتماعی را به خود مشغول داشته است. عالمان اجتمـاعی همچون اگوست کنـت، امیـل دورکـیم، زیمـل، پـارک، پـاره تـو، اسپنـسر، پارسـونز در مکتوبات خویش به پدیده وفاق اجتماعی توجهاتی قابل ملاحظه داشته اند.
در جامعه شناسی، وفاق اجتماعی همواره مورد توجه جامعه شناسان بوده است. از نظر آنان، وفاق اجتماعی، عامل مهمی در حفظ ارکان جامعه و پیشگیری از افول و فروپاشی آن است. جامعه شناسان، برای عناصری همچون وفاق، اتحاد و انسجام اجتماعی، جایگاه ارزشمندی قائل هستند. در بین جامعه شناسان مسلمان،( فارابی259ق م) با تأکید بر نظریه اندام وارگی، معتقد بود که جامعه همچون موجود زنده در نظر می آید که اجزا و عناصر آن با یکدیگر در ارتباط هستند و بقای آن مستلزم این ارتباط ها و یاری گیری هاست.
در واقع، دغدغه ی کاهش و گسست روابط اجتماعی، از جمله موضوعاتی است که به کرات در جامعه شناسی کلاسیک و معاصر به چشم می خورد و شاید بتوان گفت جامعه شناسی مولودی از همین نگرانی هاست (قدیمی،2007).
در دورۀ معاصر باید پارسونز را معمار وفاق اجتماعی دانست؛ او با تلفیق نظریات دورکیم و وبر به بیان نظریه انسجام اجتماعی پرداخت که به معنای وجود رابطه واحدهای یک سیستم است. از نظر او، اجزای جامعه از طریق انسجام اجتماعی به گونه ای مشترک عمل می کنند تا مانع انحطاط سیستم شوند و رکود آن را غیر ممکن سازند و از سوی دیگر، برای ارتقای سطح کارایی آن همکاری متقابل انجام می دهند. پارسونز در طرح خرده نظام های فرعی، از خرده نظام اجتماعی نام می برد که کارکرد آن حفظ انسجام اجتماعی است(چلبی،1375). از دیدگاه (گیدنز،1373) انسان ها در هر مرحله و زمان از زندگیشان اجتماعی شدن را تجربه می کنند و باید در هرکدام از این مراحل آمادگی پذیرش شرایط و قواعد جامعه جدید را داشته باشند تا بتوانند خود را با آن جامعه وفق بدهند.
« لویس کوزر» وفاق اجتماعی را چیزی بیش از توافق ملی دانسته و آن را همفکری و هم احساسی میان افراد و گروههای اجتماعی تعریف می کند و به این مهم اشاره می کند که هنگامی وفاق اجتماعی ایجاد می شود که درصد قابل توجهی از افراد جامعه و همچنین تصمیم گیران اصلی آن بر تصمیمات کلیدی و مورد لزوم و نیز اولویت موضوعات، توافق داشته باشند(کوزر،1378).پاتنام به عنوان یکی از مدافعان سرمایه ی اجتماعی متعقد است که سرمایه ی اجتماعی، میثاقی برای تقویت پایه و اساس تعاملی خاص و مفید است و سبب تحریک وفاق اجتماعی و انسجام جامعه می گردد (فیلد،1385 ).آنچه در دیدگاه او مورد توجه است این است که در تمامی مبادلات و مراودات اجتماعی و در همه ی جوامع بشری، اعم از کوچک و بزرگ و حتی در پاره ای از مسائل مانند اقتصاد، سیاست وآموزش … وفاق به عنوان یک اصل مهم و غیر قابل انکار، کارگزار می باشد.برخی از جامعه شناسان مثل کوهن معتقدند که اجتماعی شدن فرآیندی است که افراد از طریق آن زندگی صحیح را فرا می گیرد و به عنوان شخصی از جامعه با دیگران تعامل و وفاق اجتماعی ایجاد می کند(کوهن، 1382).
بیرو معتقدند که پیشرفت جوامع بشری در گرو تعاملات اجتماعی می باشد و هر چه قدر جامعه همسو و هماهنگ تر باشد پیشرفت آن بیشتر است.دورکیم یکی از جامعه شناسانی است که آراء مهمی درباره وفاق اجتماعی دارد، امیل دورکیم جامعه شناس فرانسوی است. با مشاهده نابسامانی ها و آشفتگی های جامعه اروپایی این سؤال در ذهن دورکیم جوانه زد که چرا جامعه جدید دچار بی نظمی و آسیب هایی چون خودکشی و طلاق شده است. به بیان دیگر سؤال او این بود که اساساً چه چیزی سبب می شود که جامعه حفظ شود و دچار اضمحلال و فروپاشیدگی نشود. پاسخ او این بود: همبستگی اجتماعی(ریتزر،1373).
(غزالی450ق)که سیاست را از دریچه مذهب می نگرد، مهمترین نقش آن را الفت دادن آدمیان و تجمع آنها برای یاری دادن بر اسباب معیشت و مضبوط داشتن آن، می داند. علامه طباطبایی نیز، شکل اداره جامعه اسلامی را تابع سه محور دانسته که اولین آن، وحدت امت می باشد(ستوده، ،1385 ).یکی از جامعه شناسان معاصر، در مورد ضرورت وفاق اجتماعی می گوید: »برای وجود انسجام و انتظام درونی در جامعه، باید تلاش شود تا اعضای جامعه اهداف کلی مشترکی را دنبال کرده و بر آن وقوف و وفاق داشته باشند. در شبکه های مناسب با یکدیگر همکاری کنند، و نسبت به یکدیگر احساس الفت، همبستگی و تعهد داشته باشند. بدون این انسجام و انتظام درونی، هر جامعه ای حتی اگر در بالاترین قدرت اقتصادی و بالاترین قدرت نظامی باشد، رو به افول و اضمحلال می گذارد(رفیع پور،1393).
از دیدگاه قرآن کریم عوامل انسانی عامـل پیونـد و وفـاق آدمیـان اسـت کـه ریشـه در اعتقادات و ایمان قلبی انسان ها دارد و در رفتارهای سیاسی و اجتمـاعی انسـان هـا خـود را نشان می دهد (طباطبایی،1363 .(
وفاق، نیرویی مقابل شکاف ها و تعارضات است و همکاری میان بلوک های مختلف اجتماعی را با گسترش اهداف و غایات مشترک افزایش می دهد؛ به طوری که اشتراک در اهداف، اختلاف در روشها و ابزارها را تحت الشعاع قرار می دهد و از گـرایش ابزارهـا به خشونت و نابسامانی اجتماعی می کاهد )بشیریه،1383 ).
(عبدالهی،1386) می گوید:اتحاد و انسجام اسلامی یکی از بنیادی ترین آرمان هایی است که بایسته است در سایه تحقق حاکمیت اسلام، تجلی یابد. از این رو، حضرت علی(ع) آن را نعمت و موهبتی بی مانند ارزیابی کرده و خاطر نشان نموده است که بنیان این ارزش دینی و اجتماعی، اعتقاد به یگانگی مبدأ هستی، پیام آور او و قرآن اوست. بر این اساس، ایشان مهمترین دست آورد رعایت حقوق حاکم از سوی مردم و پرداخت حقوق مردم از سوی حاکم را دستیابی به«وحدت و انسجام» دانسته است
برای آنکه وفاق اجتماعی و انسجام ملی در جامعه پایدار باشد و روز به روز بر عمق و کیفیت آن افزوده شود، مسئولان باید به وظایف خود در قبال مردم عمل کنند و توده ی مردم و اکثریت جامعه را محور قرار دهند، چرا که برخورداری از حمایت مردم در سایه ی خدمت صادقانه به آنها میسر است. امام علی(ع) در نامه به مالک اشتر چنین توصیه می کند«باید محبوب ترین کارها نزد تو، کاری باشد که در حق، میانه ترین و در عدل، فراگیرترین و در خشنودی ملت جامع ترین باشد چرا که نارضایتی عموم، خشنودی خواص را از بین می برد ولی خشم خواص در مقابل خشنودی عوام مردم، قابل چشم پوشی است» (نهج البلاغه، نامه 53).
وفاق اجتماعی در زمان های مختلف، شرایط بحران یا در دوره شـکوفایی و رشـد، قابلیت همکاری شهروندان را افزایش می دهد و از این طریـق در شـکل بخـشیدن بـه عملکردهای مثبت، ایفای نقش مـی کنـد (افـروغ،1384 ).در مـسیر توسـعه، وفـاق اجتماعی می تواند منجر به افزایش محتوای مشارکت مردم در نهادهای اجتماعی شود و راه را برای اصلاحات اجتماعی در جامعه همواره کند و از احتمال مخاصمات داخلـی بکاهد )روانبخش،1386.(
یگانگی و انسجام در یک جامعه به میزان زیادی وابسته به فراوانی، تنوع وکیفیت عاطفی روابط متقابل میان اعضاء است. در جوامع سنتی، روابط متقابل افراد رشد یافته است. بی آنکه برای اینکار برنامه ریزی خاصی صورت گرفته باشد. علت آن است که افراد در چارچوب روابط خانوادگی و یا قومی که در برگیرنده تمامی تجربیات اجتماعی آنهاست به دنیا می آیند. اما در روابط تخصصی و قراردادی دنیای جدید وحدت میان میان اعضاء، بیشتر از طریق تلاش های هشیارانه حفظ می شود(محسنی، 1375).
لذا با توجه به تأثیر وفاق اجتماعی در توسـعه جوامـع واینکه وفاق، پایه و اساس هر نوع برنامه ریزی و سیاستگـذاری در جامعـه محـسوب می گردد )عباسعلی،1385 (شناختن آن می تواند کمک شایانی برای امر توسعه در جامعه باشد
فقدان همبستگی اجتماعی و یا تأثیر متغیرهای تأثیرگذار در کاهش آن، عامل عمده در شکل گیری روند فرار از نظم و ترتیبات عام اجتماعی است. با وجود وفاق و همبستگی اجتماعی و ظهور اعتماد اجتماعی متقابل، زمینه برای همکاری و مشارکت اجتماعی به وجود خواهد آمد و باعث می شود توسعه اجتماعی در سایه نظم اجتماعی که محصول وفاق و همبستگی اجتماعی است، شکل گیرد (نوابخش و فیروزآبادی،1399).
ظهور اعتماد و اطمینان، نسبت به نحوه رفتـار متعـارف، مولـودارزش های مشترک است. با تجلی اعتماد و اطمینان افراد ظرفیت آن را دارند که بتواننـد کردار و کنش هایشان را توسعه بدهند؛ چرا که جامعه زمینه و بستر روابط متقابل متنـوع و پیچیده ای را ایجاد کرده است که محصول آن فعالیت هایی مفیدتر و مولـدتر از جـوامعی است که به جای وفاق اجتماعی، جبر اساس و پایه حکومت را می سازد(پیوزی، 1379)
انسجام در سازمان ها نیز جایگاه بسیار برجسته ای دارد تا جایی که اغلب مدیران موفقیت خود را مدیون توانایی خود در ایجاد انسجام در سازمان و در بین گروه های کاری خود می دانند. در واقع این اصل پذیرفته شده است که سازمان هایی که به دنبال موفقیت هستند باید بتوانند ارتباطات و سازوکارهای انسجام را رشد دهند. پژوهشگران معتقدند درجه و میزان انسجام تعیین کننده ی میزان موفقیت در فعالیت های گروهی در جوانب مختلف اقتصادی،اجتماعی، فرهنگی و سازمانی است(Sapran, 2010). و انسجام سازمانی وسیله ای برای توانمندسازی سازمان در جهت آمادگی برای تغییرات سازمانی است. پژوهشگران انسجام را به معنای احساس مسئولیت مشترک اعضای سازمان می دانند که باعث تحقق اهداف می شود(Lenard et al, 2011) .انسجام حکایت از احساس با هم بودن و رضایت روانی افراد از کار گروهی دارد. در انسجام سازمانی، اعضا به این باور رسیده اندکه تنها با کار گروهی اهدافشان محقق خواهد شد(seyedjavadin, 2010)و یکی از مهمترین نقاط قوت سازمان است که باعث افزایش بهره وری در تحقق اهداف و مطلوبیت های سازمان و استمرار حیات و موفقیت سازمان می شود( Nekui Moghadam et al., 2012). و ابزاری برای آمادگی سازمان در برابر تغییرات سازمانی و محیطی است. البته این مهم به واسطه تعامل کارکردی دو بعد انسجام سازمانی یعنی ابعاد اجتماعی-عاطفی و انسجام ابزاری تحقق می یابد( (Banting et al, 2011؛ بنابراین انسجام سازمانی در یک زمینه اجتماعی محقق می گردد و مستلزم وجود سرمایه اجتماعی سازمانی است
از نظر آنتونی گیدنز، انسجام اجتماعی را نمی توان با اقدام از بالا به پایین دولت یا با توسل به سنت تضمین کرد. ما ناچاریم زندگی را به شیوهای فعالتر از آنچه در نسل های پیشین درست بود بسازیم و باید برای پیامدهای آنچه انجام میدهیم و عادت های شیوه زندگی که برگزیده ایم فعالانه تر مسئولیت بپذیریم و باید این راه تعادل جدیدی بین مسئولیتهای فردی و اجتماعی بیابیم (گیدنز، 1378 :43).
سطح بالای انسجام زمانی است که کنشهای افراد اخلاقی و معطوف به یک جمع باشد. در این کنشها مسئولیت و وفاداری در قبال دیگران به حد اعلای خود می رسد. انسجام احتماعی بر افزایش حجم و بسیاری تعامل و ارتباط متقابل اجتماعی و میزان اعتماد افراد جامعه نسبت به یکدیگر دلالت دارد. می توان انسجام اجتماعی را به احساس یکپارچگی افراد جامعه، روابط دوستانه و محبت آمیز، میزان روابط اجتماعی و تعامل های گروهی بر اساس ارزشهای مشترک و منسجم تعریف کرد(نیازی،1383: 6). وسازمان ها و بخش های دولتی و غیر دولتی برای استمرار و بقای خود نیاز به پشتوانه مردمی دارند و تاسیس واحدهای روابط عمومی و وجود و ضرورت پیدایش و گسترش آن برای اکثر مسئولین و مدیران جامعه در بخش های دولتی و غیردولتی برای تامین این نیاز انکارناپذیر و بدیهی است. روابط عمومی ها به عنوان پل ارتباطی سازمان و جامعه با نقش دیده بانی خود و با رصد شرایط اجتماعی و محیط پیرامون کسب و کار سازمان متبوع خود، معضلات، نقایص و محرومیتها را شناسایی کرده و جهت رفع یا کاهش آنها برنامه ریزی نمایند و اهرم اجرایی مسئولیت اجتماعی شرکت ها باشند و میان سازمان و جامعه شرایط برد- برد را حاکم کنندوزمینه را برای بسترسازی جهت رسیدن به اهداف و تحولات و مشارکت عمومی ووفاق سازمانی فراهم کنند.با شکستن فرهنگ سکوت و از میان برداشتن حاشیه نشینی، مردمسالاری و بالندگی انسانها تحقق مییابد؛ انسانها در تعیین سرنوشت خود شرکت میکنند؛ انسانها توان و نیروی بیشتری مییابند و آگاهیها افزایش پیدا میکند؛ خلاقیّتها شکوفا میشود و توسعۀ همهجانبه تحقق مییابد؛ تولید، توزیع و مصرف نظاممند میشود؛ عدالت اجتماعی ایجاد میگردد (متین، 1377).
از این روشناخت چالش های پیش رو برای تبدیل تهدید ها به فرصت های حرفه ای از اولویت های کارگزاران روابط عمومی است و روابط عمومی باید از عملکرد و شکل اولیه و سنتی خارج شود و ضرورتهای زمانهای را که در آن زندگی میکند، درک کند، تا علاوه بر هماهنگی با تحولات جامعه امروزی، بتوانند مسیر تغییرات و دگرگونی ها را نیز در آینده پیش بینی کرده و قادر باشند که این تغییرات را در جهت ایجاد تحولات مطلوب برای ساختن آینده ای بهتر هدایت کنند، بنابه تعریف (ملک پور، 1377) از مشارکت که به شکستن فرهنگ سکوت و از میان برداشتن حاشیه نشینی،جانشین پروری و قوام و دوام سازمان دارد ، مشارکتها، چنانچه بر مبنایی صحیح پایهگذاری شوند، نتایج مثبت به بار خواهند آورد و مشارکت دادن مردم در امور اجتماعی و فرهنگی از این امر مستثنا نیست و این مسأله نتایج مثبتی دارد که از آن جمله موارد ذیل است: معنویت و اخلاق بر جامعه حاکمیت میگردد؛ بهرهوری در کار افزایش مییابد؛ از تمامی منابع محلی به صورت بهینه بهره گرفته میشود؛ سرخوردگی از کار و افسردگی کاهش مییابد؛ دگرگونی و تحول در امور اجتماعی و فرهنگی پرشتاب میگردد؛ ایستادگیها و مقاومتها کاهش پیدا میکند؛ اعتماد مردم به یکدیگر زیاد میشود؛ مردمسالاری و بالندگی انسانها تحقق مییابد؛ انسانها مفعول جهان دیگران نمیشوند، بلکه فاعل جهان خود میگردند؛ انسانها در تعیین سرنوشت خود شرکت میکنند؛ شنیدن صدای دیگران برای انسانها آسان میشود؛ حاشیهنشینی که نوعی استعمارزدگی است، از میان میرود؛ انسانها توان و نیروی بیشتری مییابند و ترس و وحشت ناشی از تنهایی رخت بر میبندد؛ فرهنگ سکوت در هم میشکند و آگاهیها افزایش پیدا میکند؛ خلاقیّتها شکوفا میشود و توسعۀ همهجانبه تحقق مییابد؛ تولید، توزیع و مصرف نظاممند میشود؛ عدالت اجتماعی ایجاد میگردد (متین، ۱۳۷۷)
در جامعه ای که رو به سوی تکامل دارد روابط عمومی به عنوان استراتژی مدرن ارتباطات ،در ایجاد بسترهای مشارکت ذهنی و عینی مخاطبان سازمان نقش نهادی و بنیادی دارد ، روابط عمومی درهمراه کردن مخاطبان، جلب مشارکت و اعتماد آنان برای پیشرفت های مادی و معنوی سازمان باید ضمن دقت به ابعاد دانشی ارتباطات فردی و عمومی به ابعاد شناختی و کرامتی که به نوعی مرتبط با حقیقت انسان یا تامین کننده نیازهای فطری انسان است توجه کند و توانائی به مشارکت درآوردن بهینه دانش در جامعه را داشته باشد. سعی نماید در قالب یک تلا ش برنامه ریزی شده و هوشمندانه ،سازمان و مخاطبان را در یک کنش و واکنش متقابل به یک نقطه تفاهمی ، تعاملی و مشارکتی نزدیک سازند که حاصل آن وفاق ملی و انسجام اجتماعی باشد
ناصر اسگندریان
کارشناس مسئول روابط عمومی و مدیریت سرمایه گذاری راه آهن آذربایجان