آب، آینه ای شد برای مردان آسمانی
- شناسه خبر: 5981
- تاریخ و زمان ارسال: 16 آبان 1404 ساعت 21:46
- بازدید : 60
- نویسنده: گلبرگ تبریز

گلبرگ تبریز. طاهر خیری.با افتخار خود را بسیجی و کشاورز زاده معرفی می کند. 15 ساله بود که با همدستی دوستش شناسنامه خود را دستکاری کرد و دو سال بزرگتر شد تا اجازه یابد به جبهه اعزام شود.سال 65 محمد باقر بزرگر از روستای گورچین قلعه شهرستان ارومیه به جبهه های حق علیه باطل رفت تا در کنار همرزمانش با دشمن بعثی بجنگد. روستایی با 180 خانوار که 53 شهید تقدیم انقلاب اسلامی کرده است.
برزگر بعد از اینکه شناسنامه اش را دستکاری کرد با خیال راحت به همراه دوستانش راهی جبهه شد. می گوید: همراه لشگر 31 عاشورا ،گردان امام سجاد(ع) یک هفته در کرمانشاه مستقر بودیم سپس به پادگان شهید باکری دزفول منتقل شدیم. در گردان ولیعصر نیروی غواص کم بود و از گردان های دیگر نیرو خواستند که ما 25 نفر برای غواصی انتخاب شدیم.
رزمنده دوران دفاع مقدس می افزاید: در سد دز بودیم که دوره آموزش شنا شروع شد حتی یک بار هم استخر نرفته بودم و شنا بلد نبودم.مربی اردبیلی داشتیم گفت که 15 روزه تو را شناگر ماهر می کنم و این چنین هم شد. حدود 45 شبانه روز تمرین دو سه کیلومتری می کردیم و شدم غواص ماهر. ده روز مرخصی رفتیم. به ما نگفته بودند اما مشخص بود که عملیات آبی خواهیم داشت. با اتوبوس بردند اهواز. دو روز در کارون بودیم تا اینکه لباس غواصی آوردند.

وی ادامه می دهد: مرکز دوره غواصی در روستای قجریه موقعیت شهید اجاقلو شروع شد. شبانه روزی تمرین می کردیم. چثه من کوچک بود و لباس غواصی بزرگ.یک ماه تمام در شب های سرد استخوان سوز منطقه غواصی چند کیلومتری را تمرین کردیم و در نهایت شدیم غواص ماهر. گردان ما و فرمانده مان همگی جوان بودند. منطقه عملیاتی کربلای 4 نخلستان بود.آماده شدیم برای عملیات. با لباس غواصی سوار دو تریلی یخچال دار شدیم و رفتیم به نقطه ای نامعلوم چیزی به ما نگفته بودند دعای توسل خواندیم و شبانه حرکت کردیم. طبق نقشه باید 11 کیلومتر بی وقفه غواصی می کردیم تا با دور زدن به پشت دشمن برسیم و غافلگیرش کنیم دستور بود نباید از آب بیرون بیاییم.
وی هنگام روایت ماجرای عملیات کربلای 4 بغض می کند و قطرات اشک از چشمانش جاری می شود، آنگاه اضافه می کند: طی مسیر مدتی گذشت احساس کردم سرو صدا زیاد و است و صدای انفجار می آید لحظه ای سرم را بیرون آوردم دیدم روی آب همه جا جنازه است. از آسمان اروند مثل باران گلوله و آتش می بارید. متاسفانه عملیات لو رفته بود و به کسی هم نگفته بودند. رزمنده های شهید مثل گهواره کودک روی آب بودند. از 80 رزمنده ما 6 نفر ماندیم. با این همه راه را ادامه دادیم و به جزیره ام الرصاص رسیدیم و موفق شدیم آنجا را فتح کنیم. مسیر برگشت خلاف جریان آب و میدان مین بود. شبانه عبور کردیم و صبح به منطقه رسیدیم.4 روز گذشت قول دادند که انتقام کربلای 4 را از دشمن بعثی خواهیم گرفت ما هم روحیه گرفتیم.

وی در مورد نحوه آغاز عملیات کربلای 5 تصریح می کند: گفتند آموزش می بینید اما متفاوت از آموزش های قبلی یعنی کربلای 4.به جای تریلر یخجال دار سوار مینی بوس شدیم و شبانه به سمت شلمچه حرکت کردیم. نقشه عملیات کربلای 5 را برایمان توضیح دادند باید از 8 لایه سیم خاردار رد می شدیم.لشگر عاشورا چهار گردان غواص داشت 2 گردان حضرت ولیعصر و 2 گردان حبیب بن مظاهر. دشمن بعد از کربلای 4 مطمئن شده بود که ما نمی توانیم از این سیم خاردار عبور کنیم. 75 نفر بودیم با دو آرپیجی زن 45 دقیق زیر آب رفتیم و با تخریب چی ها معبر را باز کردیم اما نگران بودیم که مبادا مثل کربلای 4 این عملیات نیز لو برود.
وی خاطرنشان می کند: به هر حال توسل به خدا کردیم و در شرایط خیلی سخت جنگیدیم. 13 نفر بودیم در خاکریز دشمن، بقیه رزمنده ها همگی شهید شدند، بعد از پاکسازی سنگرهای دشمن تعداد زیادی از عراقی ها را اسیر گرفتیم. از گردان ولیعصر 80 درصد رزمنده ها شهید شدند. عملیات کربلای پنج 75 روز طول کشید. بعد از عملیات امام فرموده بود رزمنده ها در جبهه بمانند و ما هم ماندیم. آخرین عملیات مان انفجار پل استراتژیک تدارکاتی عرافی ها بود که با کمک تخریب چی ها مین گذاری و سپس منفجر کردیم عراقی ها متوجه شدند و ما سریع منطقه را ترک کردیم.
محمد باقر برزگر یادآور می شود: تا زمان قبول قطعنامه در جبهه بودم.بعد از جنگ برگشتم ارومیه. فرمانده سپاه سلماس، سردار غفاری دنبالم می گشت. مدتی در سردشت و پیرانشهر بودم. چون منطقه توسط حزب کوموله و دموکرات نا امن شده بود.









