مدال فرهنگ جهانی با نام ۵ قاره بر سینه شهریار عدل تبریزی
- شناسه خبر: 6458
- تاریخ و زمان ارسال: 23 آذر 1404 ساعت 9:16
- بازدید : 17
- نویسنده: گلبرگ تبریز

گلبرگ تبریز. محمد فرج پور. در این فرزندان نازنین و شایسته دیار فرهنگ و هنر تبریزو آذربایجان چه نیرو و انگیزه ای نهفته است که وقتی ملی و جهانی میشوند برای سرافرازی سرزمین بزرگ ایران چه نقش آفرین برجسته ای میشوند و کارهای بزرگ و ماندگار در سطوح ملی و بین المللی از خود به یاد گار می گذارند. و فقط برای سرافرازی ایران سر خم می کنند… خاندان بزرگ عدل تبریزی جزو این بزرگانی هستند که فرزندان فرهیخته آنان، بانی اولین جراحی در ایران،بزرگترین دانشکده کشاورزی و تحقیقاتی کشور و ثبت کنندگان آثار زیبای تاریخی شهرهای چون شیراز و شوش و اصفهانند.اینها و بسیاری دیگر مثل اینها نقش تبریز و آذربایجان را در توسعه کشور وسیع مان ایران را بیش از پیش عیان میسازند.پروفسور
شهریار عدل فررند زنده یاد مهندس احمد حسین عدل تبریزی بنیانگذار دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران و چند دوره وزیر در کابینه دولت پهلوی اول بود.پسرش شهریار عدل《۱۳۲۲_۱۳۹۴》 یکی از باستان شناسان ایرانی مطرح جهانی در فرانسه درس خوانده است.انگلیسی و فرانسه را در تهران یاد گرفته و پس از عزیمت به فرانسه در دانشکده باستان شناسی این دانشگاه به تحصیل پرداخته است.با بزرگان فرهنگ و هنر جهان به گفتگو نشسته و طرح های مشترک را اجرا کرده بود.آبدیده و صاحب نظر شده و مورد مشورت طرف های فرانسوی و یونسکو در مسائل میراث جهانی شده بوددر صدر دانشمندان یونسکو می نشست ارج می دیدو نظرات صائب اش را می پسندیدند.و ایران به این فرزندان کاربلد و بین المللی خود باید بنازد.
علاقه وافری به علوم تاریخى طبیعی داشت. همزمان در مدرسه موزه لوور، تاریخ عمومى هنر، باستانشناسى مشرق زمین و تاریخ هنرهاى دوره اسلامى را تمام میکند و به مدرسه معمارى پاریس – بوزار – میرود. بوزار را تا آخر ادامه نداده ولى بقیه را به پایان میرساند و بعد دکتری خود را در رشته تاریخ ایران و آسیاى میانه به پایان میرساند. سفرهای مختلف به برخی کشورهای فوق وی را بیشتر با عمق فرهنگ،تمدن و میراث بشری مردمان آسیایی آشنا کرده بود.موضوع رساله او «فتوحاتهمایون» است که به موضوع تاریخ جنگهاى شاه عباس صفوی یکی از شاهان مقتدر سلسله ترک نژاد صفویان، در سال۱۰۰۷ هجرى در خراسان و فتح هرات میپردازد. او عضو مؤسسه ملى تحقیقات علمى فرانسه می شود و به مراکز تصمیم گیر در این موسسه معتبر کمک می کند. و آنچه در کار او چه در سطح فرانسه و چه در سطح جهانى و چه در ایران مهم بود، پژوهش و ورودش به CNRS یعنى مؤسسه ملى تحقیقات علمى فرانسه است. چون نتایج و دستاوردهای علمی و تحقیقاتی این مؤسسه مورد وثوق و استناد محافل بینالمللی است.او سپس در《 ث ان ار اس》 مدیر مرکز تحقیقات میشود. چه جایگاه بزرگی برای یکی از فرزندان ایران فراهم می شود تا تجارب خود را غنی سازد .آبدیده شود و بعدا برای کشورش مایه مباهات شود.
در سال ۱۹۴۴در یونسکو با کیاست و فطانت طرحى را ، مبنى بر مطالعات و پژوهش روىآسیاى میانه یکی از گهواره های تمدن بشری را به تصویب نهایی میرساند که اعتبار و هزینه های آن را یونسکو تقبل می کند.. ده سال بعد این طرح به تصویب نهایی و اجرایی میشود. در آن زمان شش کشور افغانستان، هند، ایران،پاکستان، مغولستان و اتحاد جماهیر شوروى وقت ـ عضو تمام عیار این طرح بودند. گزارش های علمی و فنی شهریار عدل حاصل سفر های تحقیقاتی به زبان های فرانسه و انگلیسی در اسناد یونسکو نگهداری می شود و برخی از این اسناد به کتابهای دانشگاهی محافل علمی هنری و میراث کشورهای مذکور راه یافته و هم اکنون تدریس میشود. نکته جالب اینکه شهریار برای سرزمین باستانی ایران نیز دست بکار می شود و برای ثبت جهانی ۳ اثر باستانی ایران در استان های خوزستان،فارس و اصفهان با هزینه بخشی از در آمدهای شخصی خود، کارهای بزرگی کرده است چرا که انقلاب شکل گرفت و امور مالی کشور از هم پاشید و در شور انقلابی بودجه خواستن از خزانه ملی نه مناسب و نه همت پرداخت بود. چغازنبیل نیایشگاهی باستانی که در زمان عیلامیها و در حدود ۱۲۵۰ پیش از میلاد ساخته شده وبخش بهجامانده از شهر دوراونتش مشهور است را با شماره ۱۱۳ در یونسکو به ثبت جهانی میرساند.
تخت جمشید یا پارسه که در شهرستان مرودشت در شمال استان فارس قرار گرفته و یکی از شهرهای باستانی زیبای ایران است و سالانه گردشگران ایرانی و خارجی زیادی به دیدنش می روند با مجموعه کاخهایش با شماره ۱۱۴ در زمره فهرست آثار جهانی جای میدهد.و همچنین میدان نقش جهان، میدان بزرگ مستطیل شکلی در قلب شهر اصفهان ایران با بناهایش یعنی عالیقاپو، مسجد امام، مسجد شیخ لطفالله و سردر قیصریه با شماره ۱۱۵ برای همیشه در حافظه جهانیان ماندگار می کند.دکتر شهریار عدل تبریزی کارشناس بین المللی و زبده ای بود که همکاری مستقیم و تنگاتنگی با سازمان یونسکو داشت. زبان فرانسه را مثل بلبل حرف میزد و مثل اجداد پدری اش که تبریزی اند و بزرگ زاده های محلات شنب غازان بودند.فرزند آنها شهریار رئیس کمیتۀ «طرح تدوین تاریخ تمدنهای آسیای میانه» بود و بهعنوان بازرس و ارزیاب پروندههای ثبت آثار جهانی با یونسکو همکاری مینمود. بهپاس خدمات برجستۀ ایشان در یونسکو و بیان تاریخ تمدنهای آسیای میانه، مدال فرهنگ جهانی این سازمان با نام «پنج قاره» در سال ۱۳۸۸ در مقر سازمان یونسکو در پاریس به او اهداء گردید.وی همچنین با پشتکار فراوان توانست با کار شبانه روزی بعد از زلزله خوفناک بم ،《بم و منظره فرهنگی آن》 را در یونسکو به ثبت رساند و در سفرهای متعدد به یونسکو چند حلقه از فیلم های تاریخی دوره قاجار و شخص مظفرالدین شاه را با کمک کارشناسان این نهاد بینالمللی مرمت و بازیافت نماید و برای ماندگاری در تاریخ به موزه تهران عودت دهد. در فقدان این محقق و باستان شناس بزرگ رییس پژوهشگاه میراث فرهنگی چه زیبا گفت :که شهریار مانند یک نسیمی در حوزه میراث فرهنگی حاضر بود. وزیر وقت علوم و تحقیقات نیز در پیام تسلیتش اظهار امیدواری کرد که پژوهشگران با شناخت ابعاد گوناگون شخصیت شهریار عدل، راه او را در شناخت و صیانت از فرهنگ و میراث تمدنی ایران ادامه دهند.
《ایرینا بوکووا》 مدیرکل یونسکو در سال ۱۳۹۴ نامه تسلیتی به سفیر ایران در یونسکو ضمن برشمردن سابقه همکاری شهریار عدل با یونسکو اعلام کرد که فقدان پروفسور عدل و جای خالی او برای یونسکو سنگین و عمیق خواهد بود.
با اینکه اقامت دائم فرانسه و کار در یونسکو را داشت هر سال چند بار به ایران می آمد پرونده های آثار مهم تاریخی ایران را برای معرفی و ثبت ملی و جهانی دنبال می کرد.به شهرهای و روستا های کهن ایران میرفت و سند و عکس و فیلم تهیه می کرد.به یک کلمه عاشق ایران و داشته های غنی تمدنی آن بود.و تا آخرین لحظات حیاتش مشغول تحقیق و تدریس و مشاهدات میدانی از آثار مهم باستانی ایران،آسیا و جهان بود.یادش را گرامی میداریم و امیدواریم متولیان فرهنگ و هنر و میراث فرهنگی آذربایجان نیز در پاسداشت مقام شامخ علمی او ،نام برخی از اماکن و ابنیه های تاریخی را به نام بزرگش زینت دهند.تا نسل امروزی و آینده با زحمات و خدمات و عملکردهای ماندگار فرزندان بزرگ خود بیشتر آشنا گردند و راهشان را با پشتکار و الهام از این بزرگان ادامه دهند.
این یادداشت را با بخشی از سخنان باستان شناش برجسته دانشگاههای تهران پایان میدهم.دکتر مهرداد ملک زاده باستان شناس چه زیبا در باره فرزند تبریز در بزرگداشت ایشان در موسسه میراث مکتوب کشور سخن گفته است. شهریار عدل فرزند برومند ایران که برای آوازه جهانی نام ایران کوشید، جنگید، چه خون دلها خورد برای ثبت جهانی تخت جمشید و پاسارگاد و میدان نقش جهان؛ چه فریادها زد برای حقانیت نام خلیج فارس. چه سفرها کرد برای جستن و برکشیدن تکهتکه باقیماندههای تاریخ و فرهنگ ایران در بلخ و مزار شریف و آنجا و اینجا؛ جایجای تاریخچه میراث فرهنگی و باستانشناسی جهان ایرانی آکنده از یاد اوست.
تباری آذربایجانی داشت، نیاکان نزدیکش به ترکی سخن میگفتند، ولی او نیز همانند بسیاری دیگر آذربایجانیان نژاده، به زبان فارسی از بُنِ جان عشق میورزید، از آن میگفت و به آن میگفت؛ او آذربایجان را پارهای از تن ایران، ایران بزرگ میدانست و بزرگ میداشت.
ایران! ایران برای شهریار فقط تهران و ری و اصفهان و شیراز و تبریز و همدان و مشهد نبود، او علاوه بر ایران کنونی، ایران را در گَرد گَرد خاک دشت و کوی بلخ و کابل و هرات و دوشنبه و مرو و سمرقند و بخارا میدید و میجست. او از جهان ایرانی یاد میکرد و به جهان ایرانی دل داده بود.و باستانشناسی ایران، یاری را از کف داد، یاوری را از دست داد، پشتیبانی را، سترگ؛ چه برنامهها که میداشت، چهاندیشهها؛ چه امیدها میداشت و چه نویدها. درد نبودنش جانفرساست. شهریار هفتاد ساله بود، باورمان نمیشود آنهمه چستی و چالاکی و جست و خیز و کوشش و تلاش و شور و شوق و شعف و فعالیت چگونه اکنون آرام گرفته است؟

در سطوح ملی و بینالمللی با بالاترین مقامات علمی و فرهنگی و گاه سیاسی نشست و برخاست داشت و در کلانترین تصمیمگیریهای فرهنگی سهیم بود ولی برای چاپ و انتشار مجلهای با خاستگاه دانشجویی هم دل میسوزاند و نگران بود و مراقب؛ از جوان و نیروی جوانی و سرمایههای آینده غافل نبود، در میان همین جمع جوانان هم دست بسیاری را گرفت.این سوگ، فقط سوگ مریم و همایون و کامران و آرمان نیست، فقط سوگ خاندان عدل و پیر نیست، فقط سوگ ری و بسطام و بم و بلخ نیست، فقط سوگ ایران و افغانستان و فرانسه نیست، این سوگ، سوگ اندیشه و تاریخ است، سوگ باستانشناسی است، سوگ فرهنگ است، سوگ میراث فرهنگی است و…
ولی چه باک! داستان، داستان کاروان گذشتگان و آیندگان است، مگر نه اینکه جهان این چنین کار میکند، عدلی رفت: شهریار و عدلی ماند، خواهد بالید: همایون. عدل زنده است، در پیکر همایون و در کالبد همه فرزندان اندیشگی شهریار و در همهاندام تاریخ و فرهنگ و باستانشناسی ما، و در جامه همه کارهای ماندنی او؛ عدل زنده است تا تاریخ زنده است، تا فرهنگ زنده است، تا اندیشه و اندیشیدن زنده است، تا ایران زنده است.
آری شهریار هم رفت، ولی پای از دایره هستی بیرون ننهاد، او هست، همیشه هست…
ایشان خیلی علاقه داشت که جای جای ایران فرهنگی را بشناسد و فعالیتهایی بیرون از مرزهای سیاسی ایران کنونی داشت و در این زمینه با اصحاب اندیشه در جهان ایرانی رایزنیهای عمیق علمی و فرهنگی می کرد. دوستان بسیار زیادی در کشورهای افغانستان و ازبکستان و تاجیکستان و قرقیزستان و جز آن داشت.
وی با اشاره به کمیسیونی که در یونسکو نگارش تاریخ آسیای میانه و خراسان بزرگ را به عهده داشت، گفت: با تمام تلاشی که روس ها کردند که در این کمیته نفوذ کنند و برای فرهنگ های خراسان بزرگ مبادی و مبانی غیرایرانی بجویند اما شهریار و در تدوین آن مجموعه که خوشبختانه به فارسی هم ترجمه شده دخالت کرد و چنان که هر خواننده هوشمندی در آن مجموعه بنگرد می فهمد، نشان داد که امکان ندارد شما تاریخ آسیای میانه را پژوهش کنید و بنویسید ولی آبشخورهای فرهنگی ایرانی را در آن به روشنی و عیان و آشکار نبینید. این نیست مگر این که در ذات این فرهنگ این چنین نهاده است.
مگر نه اینکه حتی در قزاقستان که ۵۱ درصد روس دارد وقتی پایتخت جدیدی ساختند نامش آستانه شد که یک نام ایرانی است. پس بی آنکه بخواهند ریشه های ایرانی فرهنگ خود به خود می جوشد. ولی شهریار هم در این که این نگاه در آن مجموعه درج و بازنمود شود و دچار فراموشی نشود، مؤثر بود.








