• ورزشی
  • شهری
  • اجتماعی
  • اقتصادی
  • فرهنگی
  • ورزشی
  • شهری
  • اجتماعی
  • اقتصادی
  • فرهنگی
Telegram Eaparat Whatsapp Eeitaa

۲۹ آذر , ۱۴۰۴ ساعت ۰:۳۲

  • صفحه نخست
  • آخرین اخبار
    • اجتماعی
    • فرهنگی
    • ورزشی
    • شهری
    • اقتصادی
  • عکس
  • فیلم
  • درباره ما
  • تماس با ما
  • صفحه نخست
  • آخرین اخبار
    • اجتماعی
    • فرهنگی
    • ورزشی
    • شهری
    • اقتصادی
  • عکس
  • فیلم
  • درباره ما
  • تماس با ما
جستجو

نبض ایثار در دل مادران و همسران شهدا / در سایه‌سار مهربانی

  • شناسه خبر: 6341
  • تاریخ و زمان ارسال: 13 آذر 1404 ساعت 9:47
  • بازدید : 21
  • نویسنده: گلبرگ تبریز
به گزارش گلبرگ تبریز، اینجا، موزه خاموش خاطره‌ها بوی کهنه عکس‌ها با عطر بهشت درآمیخته و سکوت قاب‌ها، بلندتر از هر فریادی، داستان ایثار را زمزمه می‌کند، هر قاب عکسی روایتی است از نبضی که هنوز در سینه زمان می‌تپد.

به گزارش گلبرگ تبریز،

در گردباد تاریخ، گاه چهره‌هایی پدیدار می‌شوند که گویی از جنس دیگری هستند؛ از تاروپود نور بافته شده‌اند. مادران شهدا، این فرشتگان خاک‌نشین، با دل‌هایی به وسعت آسمان و روح‌هایی به استواری کوه، حماسه‌ای را آفریدند که هرگز کهنه نخواهد شد.

آنان در سکوت مقدس خانه‌هایشان، نهال عشق را به باشکوه‌ترین درخت ایثار تبدیل کردند و باغی پرورش دادند که میوه‌هایش، جان‌های پاک فرزندان این مرز و بوم بود.

تصور کنید زنی را در سپیده‌ دمی سرد؛ دستان پینه‌بسته‌اش را به آسمان می‌گشاید و با چشمانی نمناک، اما مصمم، تنها گوهر وجودی اش را به امواج خروشان رودی می‌سپارد.

قلبش از غمی سنگین فشرده می‌شود، اما لب‌هایش با نام خداوند به لرزه درمی‌آید. این تصویر، یک تابلوی نقاشی نیست؛ واقعیت زندگی زنانی است که عشق به خدا و میهن را در رگ‌هایشان جاری ساختند، آنان در دل توفان، چراغ امید را روشن نگاه داشتند و با اشک‌های شبانه‌شان، بنیان استواری برای فرداها ریختند.

172524599

به مناسبت عظمت و بزرگی قلب این مادران امروز همزمان با سالروز وفات حضرت ام البنین مراسمی باشکوه با عنوان شکوه ایثار به منظور تجلیل از مادران و همسران شهدا در حرم مطهر حضرت معصومه و بقاع متبرکه سراسر کشور برگزار می شود.

هنگام بدرقه، گویی زمان از حرکت می‌ایستاد؛ مادری با دستان لرزان، کوله‌بار سبک سربازی فرزندش را مرتب می‌کرد؛ درون آن، نه تجملاتی بود و نه ترسی، تنها ایمانی به وزن تاریخ جای گرفته بود. نگاهش را به چشمان فرزند می‌دوزد؛ نگاهی که در آن اقیانوسی از مهر و موجی از غرور موج می‌زد. او می‌داند که این آخرین دیدار است، اما هرگز اجازه نمی‌دهد قطره اشکی بر گونه‌اش جاری شود، بوسه‌ای بر پیشانی اش می‌گذارد؛ بوسه‌ای که حکایت از پیمانی ابدی دارد.

و سپس، آن لحظه هولناک فرا می‌رسید؛ لحظه‌ای که پیکر بی‌جان عزیزش را در آغوش می‌گرفت. بدنش از غم می‌لرزید، اما روحش چون کوهی استوار بود. او جسد خونین فرزندش را می‌بوسید؛ همانگونه که روزی او را در گهواره می‌بوسید. بوی خاک و خون، فضای اتاق را پر کرده بود، اما در چشمان درخشنده مادر، آرامشی جاودانه موج می‌زد. او می‌دانست که فرزندش به ملاقات معشوق رفته است.

171574713

ین مادران، پیکرهای بی‌جان را در آغوش می‌گرفتند، اما گویی تاجی از نور بر سرشان می‌نهادند. اشک‌هایشان، چون مرواریدهایی گران‌بها، بر روی گونه‌هایشان می‌غلتید و بر خاک می‌چکید. هر قطره اشک، روایتی بود از عشقی که هرگز پایان نمی‌یابد. آنان در سکوت خود، فریادی را در تاریخ به ثبت رساندند که تا همیشه طنین‌انداز خواهد بود.

در جنگ ۱۲ روزه نیز، این داستان قدیمی با روایتی تازه تکرار شد. مادری در آستانه در ایستاده بود و به فرزندش می‌نگریست. باد، موهای سپیدش را کنار می‌زد و در چشمانش، شکوه یک امپراتوری از عشق نمایان بود. او می‌دانست که ممکن است این آخرین باری باشد که چهره فرزندش را می‌بیند، اما با لبخندی تلخ و شیرین، او را به پیشواز سرنوشت می‌فرستد.

این مادران، قهرمانان گمنام این سرزمین هستند. آنان در سایه عشق خود، درخت وجودی ملتی را آبیاری کردند تا همیشه سبز و پایدار بماند. هر یک از این زنان، گویی کوهی از الماس بودند که در آتش مصیبت، درخشش‌شان بیشتر می‌شد. نام و یادشان تا ابد در آسمان میهنمان خواهد درخشید و نسل‌های آینده، وامدار اشک‌ها و دعاهای آنان خواهند بود.

بی‌تردید، قلب هر مادری در آن شب‌های سرد و طولانی، با هر شلیک توپ می‌لرزید. او پنجره را می‌بست، اما نمی‌توانست صدای جنگ را از گوشۀ قلبش بیرون کند. گاه بر مرز جنون قدم می‌گذاشت، اما دوباره با یاد خدا و عکس فرزندش به تعادل بازمی‌گشت. سکوت خانه، برایش بلندترین فریادها را داشت و هر لحظه، منتظر شنیدن زنگ در بود. این انتظار، عذابی بود که تنها مادران شهید طعم آن را چشیده‌اند.

در میانه انبوه خاطرات، یک خاطره همیشه زنده می‌ماند: روزی که فرزندش برای آخرین بار کفش‌هایش را وارسی کرد. مادر می‌دانست که این کفش‌ها دیگر از آن مسیر بازنخواهند گشت. با این حال، با لبخندی که از پشت ابری از اشک می‌درخشید، به او گفت: “پسرم، با قدم‌های استوار برو.” این جمله، سنگین‌ترین جمله‌ای بود که از دهان مادری بیرون آمده بود.

روزهای پس از شهادت، برای مادران فصل عجیبی بود. گاه بوی پیراهن فرزندشان را در آغوش می‌گرفتند و در سکوتی محض، با آن صحبت می‌کردند. گویی او در اتاق مجاور زندگی می‌کرد و هر لحظه ممکن بود در را باز کند. این توهم شیرین، تنها داروی آرامبخش دل‌های زخم‌خورده بود. آنان در این رؤیاهای بیداری، زندگی دوباره‌ای می‌یافتند.

مادران شهید، در نبود فرزندانشان به پناهگاه دیگر خانواده‌ها تبدیل می‌شدند. آغوششان برای تمامی داغدیده‌ها باز بود و کلماتشان مرهمی بر زخم‌های بی‌شمار. آنان یاد گرفته بودند که چگونه درد را به عزت تبدیل کنند و رنج را به منبعی از قدرت. در چشمان این مادران، گویی اقیانوسی از آرامش جاری بود که هر موجش داستان ایثاری بی‌نظیر را روایت می‌کرد.

 

مطالب مرتبط

خانواده

خانواده؛ یک شبکه اجتماعی بدون نیاز به اینترنت!

کرجان

کرجان؛ روستایی میان فشار توسعه و امید به بازآفرینی

قاب

یک قاب شیشه‌ای؛ مهمان ناخوانده و دائمی دورهمی‌هایمان

فتا

مراقب حراجی‌های آنلاین ویژه شب یلدا باشید

بتن

بتن های مرگ در تبریز/ هشدار به مدیریت شهری

اطلاعیه

مدارس آذربایجان شرقی شنبه تا دوشنبه مجازی شد

پوستر

زمان برگزاری چهارمین همایش «زنده‌نامان تبریز» تغییر کرد

برق

مصرف بی‌رویه برق؛ بحران‌ساز خاموشی در تابستان و زمستان!

لغو پاسخ

8 + 15 =

جدیدترین مطالب

آرشیو خبر ها
  • شجاع
    ویژه سردبیر 28 آذر 1404

    شجاع مثل شجاع تراکتور

  • خانواده
    اجتماعی 28 آذر 1404

    خانواده؛ یک شبکه اجتماعی بدون نیاز به اینترنت!

  • ممیزاده
    یاداشت روز 26 آذر 1404

    پیامدهای گرانی

  • دانشور1
    یاداشت روز 26 آذر 1404

    انتخابات آتی و چالش های پیش رو

  • کرجان
    یاداشت روز 26 آذر 1404

    کرجان؛ روستایی میان فشار توسعه و امید به بازآفرینی

  • یلدا
    گزارش 26 آذر 1404

    صله رحم محرومان در شب یلدا

جدیدترین مطالب

  • امام‌ جمعه تبریز: دشمن در عرصه فرهنگ، آرایش جنگی گرفته است
  • ماراتن فوتبال در تبریز/ بیرانوند، تراکتور را به مرحله یک هشتم نهایی جام حذفی رساند
  • شجاع مثل شجاع تراکتور
  • خانواده؛ یک شبکه اجتماعی بدون نیاز به اینترنت!
  • پیامدهای گرانی
  • انتخابات آتی و چالش های پیش رو
  • کرجان؛ روستایی میان فشار توسعه و امید به بازآفرینی

پربازدیدترین ها

  • بازدید: 1,804 بازار تبریز رستوران کجا بریم؟/ 10 رستوران معروف بازار تبریز
  • بازدید: 1,605 بسیج؛ روایت ایستادگی، ایمان و امید
  • بازدید: 1,470 «فضای مجازی؛ فرصت‌های طلایی، تهدیدهای پنهان»
  • بازدید: 1,382 تبریز، گنجینه‌ای پشت درهای بسته | دیپلماسی شهری؛ کلید گمشده تبریز در قفل جهانی؟
  • بازدید: 1,310 برخورد با ارباب‌رجوع؛ آیینه‌ی فرهنگ اداری ما
  • بازدید: 1,265 ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) و جایگاه زن در فرهنگ اسلامی
  • بازدید: 1,164 گازرسانی یا مرگ میراث؟ بازار تبریز در آستانه خروج از یونسکو | بازار تبریز در تله شعله های گاز
پایگاه خبری گلبرگ تبریز به شماره مجوز 96365 به مدیر مسئولی طاهر خیری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز انتشار دریافت کرده است. وی که دانش آموخته روزنامه نگاری می باشد سالها در مطبوعات کشوری و استانی قلم فرسایی کرده است.

دسترسی سریع

  • ورزشی
  • شهری
  • اجتماعی
  • اقتصادی
  • فرهنگی
  • ورزشی
  • شهری
  • اجتماعی
  • اقتصادی
  • فرهنگی

شبکه های اجتماعی

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید …

Eaparat Whatsapp Telegram Instagram Eeitaa

مجوز سایت

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به پایگاه خبری و تحلیلی گلبرگ تبریز   می باشد.
طراحی و توسعه: مرکز طراحی سایت سایت فــــا